پرش لینک ها

فشارهای مالیاتی در کشورها نتیجه معکوس دارد

هزاران سال قبل برخی اشراف زادگان مالیات‌هایی فراتر از حد مرسوم تقاضا می‌کردند و رعیت‌های قدیمی اغلب بدون اظهار شکایت لفظی رأی خود را با عدم حضور اعلام می‌کردند و به سادگی نقل مکان می‌کردند. امروزه نیز این کار امکان پذیر است.

زمانی که من یک پسربچه بودم، به من آموخته شد که نظام فئودالی قرون‌وسطی متشکل از دهقانانی بوده که بر قطعات کوچک زمینهای کشاورزی کار می‌کردند که متعلق به پادشاه یا ارباب بوده است.

دهقانان فقیرانه و با وضع معیشتی ساده زندگی می‌کردند و تحت استبداد پادشاهان یا اربابانی بودند که افرادشان مرتباً به روستاهای رفته و بیشتر سکه‌های ناچیزی که دهقانان با رنج خود به دست آورده بودند را از آنان می‌ستاندند.

درسی که من باید از این مسئله می‌گرفتم این بود که باید سپاسگزار باشم که در دنیای مدرن، در کشوری که به دور از استبداد است زندگی می‌کنم و به‌عنوان یک فرد بالغ، تنها میزانی مالیات می‌پردازم که می‌توان آن را «عادلانه» توصیف کرد.

بعدها و در طول زندگی یاد گرفتم که در نظام فئودالی حقیقی، برخی از اراضی متعلق به اشراف بوده و برخی متعلق به افراد عادی. افراد عادی به طور معمول در زمین‌های خودشان کشاورزی می‌کردند، درحالی‌که اشراف زمین‌های خود را درازای بخشی از محصول کارگران خود، به کشاورزان امانت می‌دادند.

در بخشی از این معامله، اشراف گروهی از سربازان باتجربه را برای محافظت از اراضی و همچنین محافظت از کشاورزان استخدام می‌نمودند.

این نکته قابل توجه است که، برخلاف امروز، هیچ کشاورزی ملزم نبود خودش به تنهایی از زمینی که متعلق به او نیست، دفاع نماید.

در رابطه با اینکه اشراف تحت این توافق کشاورز را ملزم به پرداخت چه مقداری از محصول خود می‌نمودند، استاندارد دقیقی وجود نداشت، اما استاندارد رایج آن «گرفتن ده درصد محصول کارگران» بود. این مقدار چیزی نبود که توسط دولت تحمیل یا کنترل‌شده باشد.

اشراف می‌توانستند هر میزانی که تمایل دارند از کشاورزان دریافت نمایند؛ اما اگر اشراف نرخ خود را به‌طور قابل‌توجهی افزایش می‌دادند، کشاورزان اراضی آن‌ها را ترک کرده و برای کار به اراضی اشراف دیگر می‌رفتند. نرخ ۱۰ درصد در حقیقت، در طول سال‌ها و از طریق سازوکار بازار آزاد بدست آمده بود.

بردگی مدرن

امروزه، به طور قطع اگر بیشتر کشورها میزان مالیات را تنها بر درآمد و با نرخ ۱۰ درصد وضع نمایند، مردم در خیابان‌ها به شادی و پایکوبی خواهند پرداخت.

روزگار مالیات ساده و مستقیم،مالیاتی که فقط از درآمد اخذ شود، مدت‌هاست که گذشته است.

امروزه، از یک فرد معمولی انتظار می‌رود مالیات بر دارایی،حتی اگر مستأجر باشد، مالیات بر فروش، مالیات بر سود سرمایه، مالیات بر ارزش‌افزوده، مالیات بر ارث و دیگر مالیات‌ها را بپردازد.

فهرست مالیات‌ها به قدری دراز و پیچیده است که دیگر امکان محاسبه‌ یک نرخ برای مالیاتی که یک فرد می‌پردازد، وجود ندارد.

همچنین مالیات پنهان‌شده در تورم نیز باید به فهرست مالیات‌ها اضافه گردد.

برای مثال بانک مرکزی آمریکا در طول صد سال گذشته، دلار را به ۹۸ درصد تنزیل قیمت داده و در واقع به این ترتیب یک مالیات سنگین بر مردم وضع کرده است.

البته در این خصوص آمریکا تنها کشوری نیست که این کار را کرده‌ است.

تنها پنجاه سال پیش، یک مرد معمولی چهل ساعت در هفته کار می‌کرد تا بتواند خرج لازم برای  زندگی خود و همسری که در خانه‌ می‌ماند و فرزندان را بزرگ می‌کرد را بدست آورد.

چنین فردی در اغلب موارد یک وام مسکن برای خانه‌اش داشت که آن را طی ده سال پرداخت می‌کرد. او تقریباً برای هر چیز دیگری که خود و خانواده‌اش داشتند یا مصرف می‌کردند، پول نقد پرداخت می‌کرد.

امروزه، زن و شوهر عموماً باید هردو به‌صورت تمام‌وقت استخدام شوند.

اما با اینحال آن‌ها در تعداد فرزند توان مالی کمتری نسبت والدینشان دارند و در کل زندگی‌شان، حتی پس از بازنشستگی مقروض باقی می‌مانند. این مسئله با هر نوع سنجشی یک تورم قابل‌توجه به حساب می‌آید.

در مقابل، در قرون‌وسطی به طور معمول قیمت کالاها در تمام طول مدت زندگی یک فرد یکسان باقی می‌ماند.

اگر به مطالب بالا توجه کنیم، ۱۰ درصدی که در زمان قرون وسطی توسط کشاورزان پرداخت می‌شد، کم کم به نظر خیلی خوب جلوه می‌نماید.

با اینحال اکثریت مردم در جهان اول به‌احتمال‌زیاد میگویند: «چه کاری از دست ما برمی‌آید: این مسئله در تمام دنیا یکسان است، و بهتر است ما نیز مانند دیگران به آن عادت کنیم.»

اما نه، در واقع این‌طور نیست. سیستم‌های حکومتی و اقتصادی زیادی وجود دارند که خیلی از آن‌ها کمی برای رعیت مطلوبتر تر از آن‌هایی هستند که در کشورهای بزرگ وجود دارند.

عدم بردگی

کشورهایی نظیر جزایر بریتیش ویرجین، جزایر کی‌مان، برمودا و باهاما هیچ مالیات بر درآمدی ندارند.

علاوه بر آن، بعضی از کشورها هیچ مالیات بر دارایی، مالیات بر فروش، مالیات بر سود سرمایه، مالیات بر ارزش افزوده، مالیات بر ارث و دیگر مالیات‌ها را ندارند.

این وضعیت چگونه امکان پذیر است؟

کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی و توسعه(OECD) مدعی هستند که این مسئله تا حد زیادی برای پول شویی انجام شده اما درست نیست.

در حقیقت، مناطق با مالیات پایین به داشتن دقیق ترین قوانین بانکداری در جهان معروف  هستند.

در واقع دلیل موفقیت این مناطق نسبتا ساده است چرا که بیشتر آن‌ها کوچک بوده و از  جمعیت کمی برخوردارند، بنابراین به دولتی کوچک نیاز دارند.

در عین حال هر منطقه می‌تواند تعداد زیادی سرمایه‌گذار از خارج جذب کرده و همین امر منجر به سطح بالایی از درآمد سرانه می شود.

بر خلاف کشورهای بزرگ، پول‌هایی که در آنجا سپرده‌گذاری یا سرمایه‌گذاری شده خارج از شبکه بانکی بوده و راکد نیست.

از سوی دیگر سرمایه گذاران می‌توانند در صورت نیاز یک شبه پول خود را به خارج منتقل نمایند.

بنابراین حتی اگر سیاستمداران، بهتر از سیاستمداران دیگر در کشورهای بزرگ نباشند، متوجه هستند که اگر همانند اشراف گذشته، درصدد تحمیل مالیات برآیند، تجارت‌شان به سرعت افول می‌کند.

در حقیقت، در اینجا سازوکار بازار آزاد موجب می‌شود که این مناطق در رقابت با دیگر مناطق تلاش کنند رقبای خود را از طریق رفتار بهتر با سرمایه‌گذاران شکست دهند.

بنابراین در این کشورها، سیاستمداران که مانند دیگر کشورها می‌خواهند تنها به رأی دهندگان خود وعده بدهند و پس از انتخاب شدن آن‌ها را برای پرداخت مالیات تحت فشار قرار دهند، با سازوکار موجود مهار می‌شوند.

آیا برای زندگی در مناطق با مالیات پایین جنبه های منفی نیز وجود دارد؟ بله.

از آنجا که بیشتر آنان کوچک بوده و به منظور جذب سرمایه گذاران نیاز به استانداردهای بالای زندگی دارند، باید تقریباً همه‌ی کالاهای مورد نیاز ساکنان را وارد کنند.

این به معنی قیمت بالاتر تمام کالاها در مقایسه با قیمت آن‌ها در کشورهایی است که کالاها را تولید می‌کنند. با این حال سطح دستمزد نیز بالاتر است که این مسئله معادله را متوازن می‌سازد.

اما این موضوع جنبه‌های مثبتی نیز دارد.

آن‌هایی که به چنین مناطقی نقل مکان می‌کنند درمی‌یابند که پس از پایان سال اول  و وقتی هزینه تمامی کالاهای اساسی زندگی نظیر خودرو، تلویزیون و غیره پرداخت می شود، تمامی درآمد اضافه‌ای که از عدم پرداخت مالیات ذخیره شده، در بانک سپرده‌گذاری شده‌است.

در برخی موارد، سطح سپرده به اندازه‌ای بزرگ می‌شود که فرصت سرمایه‌گذاری برای فرد ایجاد می‌شود و از آنجا که حوزه‌های با مالیات پایین به طور طبیعی تمایل به جذب سرمایه دارند، به طور کلی هیچ گونه محدودیتی برای استفاده از فرصت‌های سرمایه‌گذاری در این حوزه‌ها اعمال نمی شود.

مزیت دیگری نیز برای زندگی در حوزه‌های با مالیات پایین وجود دارد که در طول زمان آشکار می‌شود.

هر حکومتی که به سرمایه‌گذاری‌های کلان افراد خارج از کشور وابسته است، ضرورتا باید با نظارت کم و قوانین توقیفی کمتر باشد.

چنین حکومتی تا جای ممکن از حوزه تجارت مردم دوری می‌نماید، از نظارت الکترونیکی اجتناب می‌کند و به طور قطع پیش نمی‌آید که گروه‌های ضربت را برای بررسی سرزده از مکان‌هایی که تصور انجام کارهای غیرقانونی در آن‌ها می‌رود، ارسال نمایند.

بنجامین فرانکلین جمله‌ی معروفی دارد که می‌گوید: «هیچ چیز را نمی‌توان قطعی دانست جز مرگ و مالیات».

او راست می‌گوید، نمی‌توان از مالیات فرار کرد اما سطح مالیات می‌تواند از یک کشور به کشور دیگر بسیار متفاوت باشد و به همان اهمیت، سطح مداخله‌ی دولت در امور شهروندانش نیز در کشورهای مختلف به طور قابل توجهی متفاوت است.

در کشوری که سطح مالیات پایین است، به طور معمول کیفیت زندگی به‌طور نسبی بالاتر است.

هزاران سال قبل گاهاً این اتفاق رخ می‌داد که برخی اشراف زادگان در توانایی های‌شان در نگه‌داری رعیت‌ها در زمین خودشان، اعتماد بیش از حد پیدا می‌کردند و مالیات‌هایی فراتر از حد مرسوم «گرفتن ده درصد محصول کارگران» تقاضا می‌کردند.

وقتی آن‌ها این کار را می‌کردند، رعیت‌های قدیمی اغلب بدون اظهار شکایت لفظی رأی خود را با عدم حضور اعلام می‌کردند و به سادگی نقل مکان می‌کردند. امروزه نیز این کار امکان پذیر است.

اگر خواننده در حال حاضر بیشتر از ۱۰ درصد حاصل تلاش خود را به دولت می‌پردازد، شاید بهتر باشد رأی خود را با پاهای خود اعلام کند و به کشور دیگری نقل مکان نماید.

منبع» فارس

پیام بگذارید

این وب سایت از کوکی ها برای بهبود تجربه وب شما استفاده می کند.